کد مطلب:314433 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

ان شاءالله مشکل حل خواهد شد
جناب حجة الاسلام آقای شیخ محمد تقی سیفی همدانی، حامی مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام طی مكتوبی به انتشارات مكتب الحسین علیه السلام چنین نگاشته اند:

بسم الله الرحمن الرحیم

(و لله الاسماءالحسنی فادعوه بها) [1] .

هر كس در طول زندگی مشكلاتی دارد و برای حل آن مشكل به شخصی یا اشخاصی مراجعه می كند:

این جانب محمد تقی سیفی هم در زندگی همانند سایر مردم طبعا مشكلاتی و خواسته هایی داشته و دارم، ولی تا به حال سعی كرده ام برای رفع و حل مشكلم به در خانه كسانی كه غیر اهل بیت علیهم السلام هستند مراجعه نكنم و استمداد نجویم. و یا كسانی كه عطر و بوی اهل بیت علیهم السلام را داشته باشند. مانند باب الحوائج و باب الحسین علیهماالسلام یعنی وجود نازنین حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام روحی و ارواح من تبعنی فداه، بنده برای حل چندین مشكل به آن بزرگوار متوسل شده و نتیجه گرفته ام من جمله حل مشكل خانه و آب و نیز مشكل تلفن منزل بنده چون



[ صفحه 379]



شغلم اقتضا می كند كه در مسافرت باشم، وقتی هم كه مسافرت بودم از وضع اهل خانه بی اطلاع می ماندم كه موجب نگرانی بود لذا نیاز مبرم به تلفن داشتم و از طرفی هم پولی نداشتم كه یك دفعه یكصد و پنجاه هزار تومان برای تلفن بدهم تا این كه روزی مطلع شدیم كه تلفن به نرخ دولتی می دهند. بنده سریع رفتم به مخابرات و متوجه شدم كه دو روز از ثبت نام تلفن گذشته است.

از ساختمان مخابرات كه به حضرت باب الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام عرض كردم كه بنده حالا منزلم نیمه كاره است و گاز شهری ندارم، با این حال به تلفن بیشتر نیازمندم و این حقیر از شما یك تلفن می خواهم و صد صلوات هم هدیه كردم به حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام و صد صلوات هم هدیه كردم به مادرش حضرت ام البنین علیهاالسلام و عرض كردم سفارش ما را به آقازاده ی بزرگوارتان بكنید، دوباره برگشتم داخل ساختمان مخابرات، سؤال كردم آیا راهی دارد اسم ما را هم ثبت كنید؟

ایشان فرمودند: بروید نزد رئیس كل مخابرات استان قم اگر دستور بدهد مشكل حل خواهد شد. رفتیم پیش رئیس كل، ایشان هم جواب منفی داد برگشتم منزل، نماز را خواندم و غذا حاضر بود برایم آوردند، مختصر خوردم و دیگر نتوانستم و در گرمای آذرماه و ظهر ساعت یك و نیم بعدازظهر آمدم خیابان كه سوار ماشین شوم و به مدرسه فیضیه یا حرم مطهر كریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بروم.

سپس چند ماشین آمدند و مرا سوار نكردند و من حدیث نفس كردم كه شاید مصلحت این باشد، این دفعه ماشین دیگری آمد سوار كرد بعد از تعارفات گفت: حالا در این گرما كجا می روید من قصه را برایش گفتم ایشان گفتند: جبهه رفته اید؟ گفتم چند ماه رفته ام، و گفت: خوب است سریع ما را به مركز بسیج برد از كنار ساختمان بسیج ایشان را با اصرار برگرداندم، خودم رفتم داخل ساختمان، شخصی را هم كه اسمش را گفته بودند و حالا فراموشش كرده ام، دیدم درها و پنجره ها را می بندند كه بروند اشاره كردم: نبندید، رفتم نام همان شخص را پرسیدم ما را راهنمایی كردند، رفتم داخل فیضیه نیاز به تلفن را مطرح كردم. ایشان هم خدمات جبهه و فعالیت بسیج را



[ صفحه 380]



سؤال كرد و چون برای سربازی هم اقدام كرده بودم.

مدارك لازم نزدم بود و آنها را هم ارائه دادم سریع دو برگ كاغذ نوشت و به من داد و گفت: ببرید به مخابرات ان شاءالله مشكل حل خواهد شد. بنده گفتم ثبت نام تمام شده است.

ایشان گفتند: چون هفته ی بسیج بود یك هفته برای بسیجیان مهلت گرفته ایم. امروز روز آخر مهلت ما بود پنجره را می بستم بروم كه شما صدا زدید كه نبندید اگر شما بیست ثانیه دیر آمده بودی ما هم رفته بودیم و مهلت شما هم تمام شده بود، این جا بود كه متوجه شدم كه من باید نهار را نیمه كاره می گذاشتم و آن شخص هم با سرعت بیاید ما را ببرد كارها به آسانی درست بشود تا آن لحظه آخر كه او می خواست پنجره را ببندد، من آن جا برسم و این همه عنایات را غیر از توسل به آن عزیز دلبند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام و باب الحوائج و باب الحسین علیهم السلام چیز دیگری نمی دانم در ضمن تلفن را هم قسطی كردند كه در آن موقعیت نیاز زیادی به پول داشتم.

هشتم ربیع الثانی 1421 قمری

سالروز تولد امام ابا محمد الحسن العسكری علیه السلام


[1] سوره ي اعراف، آيه ي 180.